ديانا ديانا ، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

پرنسس ديانا

سيسموني پرنسس ديانا

يكي يكدونه قلبم من و بابايي آرزومونه بهترينها براي تو باشه سعي كرديم با امكانات و شرايطي كه بود يه اتاق نقلي برات درست كنيم وبخاطر تو خونه رو تغييراتي داديم چون خونه تك خوابه بود از قسمت ال پذيرايي يه اتاق خوشگل و نقلي دراورديم و سيسموني شما رو با هزار عشق و علاقه چيدمان كرديم و يه قصر كوچولو پر از عشق و محبت برات ساختيم .اميدوارم با گذاشتن قدمات به خونه و زندگيمون بركت و شادي بيشتري رو باخودت برامون بياري و زندگي خوبمونو خوبتر كني .پرنسسم چندتا عكس يادگاري از سيسمونيت برات ميزارم تا در آينده برات خاطره ساز باشن دوستت داريم بووووووووووووووووووووس ...
9 بهمن 1392

شمارش معكوس روزهاي انتظار براي ديدن روي ماه ملوسكم

دخترم اي تمام هستي من ..... بي عشق چه سخت و طاقت فرساست پيمودن اين راه طويل زندگي و با عشق چه آسان سختي ها هموار و غمها كمرنگ مي گردند... بدان كه براي من تويي معناي وسيع اين واژه ..... عزيز دلم ديگه كم كم انتظارم براي ديدن روي ماهت داره به پايان ميرسه براي ديدنت لحظه ها و روزها رو ورق ميزنم تا به تو كه تا الان يه حس غير قابل توصيف و بي نهايت شيرين در وجودم هستي برسم، خيلي هيجانزده و بيتابم و باورم نميشه كه تا پانزده روز ديگه خداي مهربونم يه روي جديدي از زندگيو قراره پيش روي من و سعيدم بزاره و قراره زندگيه دو نفره شيرينمون با وجود تو شيرين تر بشه از خداي مهربونم به خاطر وجود سعيدم ،عشقم و بعد بخاطر هديه گرانقدري چون تو كه به ما بخشيد تا ز...
28 دی 1392

غربال گري

سلام ميكنم به روي ماهت عشق دل ماماني ، ثانيه ها رو ميشمارم تا لحظه ديدارت ،تا وقتي بيايي همه اين دردارو به جون ميخرم آخه ميدوني ماماني اين روزا زياد حال خوشي نداره و فقط به عشق تو كه تو وجودش داري جون ميگيري همه دردا رو تحمل ميكنه ،گل ماماني حالا ميفهمم كه مادر شدن يعني چي؟ قندكم خدارو شاكرم ،اين روزا هم ميگذره و ميدونم به محض ديدن روي ماهت همه اين دردهارو فراموش ميكنم و فقط خدا رو شكرگذار ميشم به خاطر وجودت دوستت دارم و بي صبرانه منتظرت ميمونم ميوه دلم . چهارشنبه ٨ خرداد در يازده هفتگي رفتم براي غربالگري و سونو NT واي چه روز قشنگي بود و چه لحظه زيبا و به ياد موندني بود وقتي شكل ماه و كوچولوتو و صداي تيك تيك قلبتو كه مثل صداي دويدن اسب مي...
16 دی 1392

به وبلاگ دياناي من خوش آمديد

در تمناي نگاهت بي قرارم تا بيايي من ظهور لحظه ها را ميشمارم تا بيايي از خدا ديگر هيچ نميخواهم ، ديگر هيچ آرزويي ندارم ، رويايم را ميخواستم كه به آن رسيدم ،دنيا را ميخواستم كه ان را به دست آوردم ، رويايي كه همان دنياي من است ، و تويي كه همان دنياي مني ...
16 دی 1392

حالا که می ایی

  حالا که می آیی   دیگر شعر نخواهم گفت     نخواهم نوشت     میخواهم به همان تک درخت توت خانه ی کودکی هایم بگویم     بی فصل     میوه بدهد ... سبز شود     آن چند پرنده نیز     آواز خواهند خواند برایمان     همه دوست ات خواهند شد ..     و من عاشق تر...............   ...
29 آبان 1392