واكسن دو ماهگي پرنسسم

عزيز دلم دو ماهگيت مبارك ، روزها و شب ها سپري شد و دو ماه گذشت دو ماهه كه قدمهاي كوچولوتو به خونه دلمون گذاشتي و به زندگيمون روشني و معنا دادي دو ماهه كه ميفهمم زندگي با تو چقدر ميتونه لذت بخش و شادي آفرين باشه آرزو ميكنم خداي مهربون اين شادي و صفا يي كه به خونمون با وجود تو بخشيده صد چندان زيادش كنه كه اولينش براي من سلامتي تو و بابايي و همه عزيزانمونه آمين .ني ني دخمليم امروز ١٤ بهمنه و هوا فوق العاده سرده و سوز زيادي داره وروز واكسن زدن شما هم هست ساعت ٨صبح من و تو و بابايي راهي مركز بهداشت شديم اونجا كلي فرم پر كرديم و پرونده تشكيل داديم و قد و وزنتو اندازه گرفتيم قدت ٥٥و وزنت ٥كيلو بود خدا رو شكر همه چي نرمال بود پرنسسم ، واسه واكسن زدنت كلي استرس داشتم و همش از خانوم مسوول سوال ميكردم خلاصه وقت زدن واكسنت طاقت نياوردم و از اطاق اومدم بيرون و تو رو بابايي نگه داشت تا واكسن بزني ،وقتي صداي جيغ و گريه تو شنيدم تمام تنم لرزيد و بغض كردم ولي بلافاصله آروم شدي و با بابايي اومدي پيشم وقتي خندتو ديدم همه چي يادم رفت قربونت برم ده دقيقه منتظر شديم و خدارو شكر مشكلي پيش نيومد و اومديم خونه بهت ١٠قطره آستمينوفن دادم كه البته كاش قبل از واكسنت ميدادم و بعدش هم شيرتو خوري و جاتو عوض كردم ، گلم بايد رو پات كمپرس سرد ميزاشتم ولي ميترسيدم سرما بخوري بخاطر همين كمي گذاشتم و ديدم بيقراري زود برداشتم به خدا توكل ميكنم ايشاله مشكلي برات پيش نياد الانم كه رو پام راحت خوابيدي و منم از فرصت استفاده كردم و دارم برات مينويسم براي تو كه وجودت برام همه چيزه خيلي دوستت دارم يكي يكدونه قلب ماماني دعا ميكنم امروز و فردا بخير بگذره و تب نكني و مشكلي پيش نياد انشااله . دوستت دارم از اعماق وجودم