بي قراري ني ني دخمليم
عزيز دلم دردت به جونم الان كه دارم برات مينويسم ساعت ٩/١٥ صبح روز يكشنبه و من همچنان از ديشب بيدارم خيلي بي قراري كردي و خيلي گريه و زاري كردي ، خيلي ناراحتم و طاقت ديدن گريه هاتو ندارم اصلأ حال خوبي نداشتي دلت شير ميخواست و گشنت بود ولي تا ميخواستم شيرت بدم نميخوردي و امتناع ميكردي و گريه اونم چه گريه اي خلاصه با هزار ترفند منو بابايي با زحمت خوابونديمت الانم رو پام خوابيدي و ميترسم سرجات بزارمت بيدار شي ، عزيز دلم واي كه چقدر تشنه خوابم با ديشب سه شبه پشت سر هم يه سره بيدارم ولي خوب عيبي نداره نازم تو خوب باش ي همين خوشحالم ميكنه طاقت گريه هاتو و ناله هاتو و اين همه زور زدناتو ندارم از ٢٤ساعت ٢٢ساعتشو در حال زور زدني مىدون...
نویسنده :
مامانی
1:12