ديانا ديانا ، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

پرنسس ديانا

بي قراري ني ني دخمليم

عزيز دلم دردت به جونم الان كه دارم برات مينويسم ساعت ٩/١٥ صبح روز يكشنبه و من همچنان از ديشب بيدارم خيلي بي قراري كردي و خيلي گريه و زاري كردي ، خيلي ناراحتم و طاقت ديدن گريه هاتو ندارم اصلأ حال خوبي نداشتي دلت شير ميخواست و گشنت بود ولي تا ميخواستم شيرت بدم نميخوردي و امتناع ميكردي و گريه اونم چه گريه اي خلاصه با هزار ترفند منو بابايي با زحمت خوابونديمت الانم رو پام خوابيدي و ميترسم سرجات بزارمت بيدار شي ، عزيز دلم واي كه چقدر تشنه خوابم با ديشب سه شبه پشت سر هم يه سره بيدارم ولي خوب عيبي نداره نازم تو خوب باش ي همين خوشحالم ميكنه طاقت گريه هاتو و ناله هاتو و اين همه زور زدناتو ندارم از ٢٤ساعت ٢٢ساعتشو در حال زور زدني مىدون...
11 بهمن 1392

آزمایش بتا و اولین سونوگرافی

میوه دل مامانی شکفتنتو لحظه به لحظه تو وجودم حس میکنم و با این حس زندگی میکنم و از ثانیه به ثانیش لذت میبرم بمان تا من بمانم .وقتی متوجه حضورت در وجودم شدم اولین آزمایشو به امید اینکه حتما هستی که دلم گواهتو میده انجام دادم و چه لذت بخش بود اون لحظه که گفتند هستی سرازپا نمیشناختم و واقعا نمیتونم اون لحظه و بعد از آن سونوگرافیو که واسه اولین بار مثل یه حباب خوشکلو کوچولو دیدمت و صدای تیک تیک قلبت که تندوتند میزد و شنیدم توصیف کنم من و بابایی شادیم که هستی و ثانیه به ثانیه منتظریم قدمهای کوچولوتو به خونه دلمون بزاری               ...
9 بهمن 1392

سيسموني پرنسس ديانا

يكي يكدونه قلبم من و بابايي آرزومونه بهترينها براي تو باشه سعي كرديم با امكانات و شرايطي كه بود يه اتاق نقلي برات درست كنيم وبخاطر تو خونه رو تغييراتي داديم چون خونه تك خوابه بود از قسمت ال پذيرايي يه اتاق خوشگل و نقلي دراورديم و سيسموني شما رو با هزار عشق و علاقه چيدمان كرديم و يه قصر كوچولو پر از عشق و محبت برات ساختيم .اميدوارم با گذاشتن قدمات به خونه و زندگيمون بركت و شادي بيشتري رو باخودت برامون بياري و زندگي خوبمونو خوبتر كني .پرنسسم چندتا عكس يادگاري از سيسمونيت برات ميزارم تا در آينده برات خاطره ساز باشن دوستت داريم بووووووووووووووووووووس ...
9 بهمن 1392

شمارش معكوس روزهاي انتظار براي ديدن روي ماه ملوسكم

دخترم اي تمام هستي من ..... بي عشق چه سخت و طاقت فرساست پيمودن اين راه طويل زندگي و با عشق چه آسان سختي ها هموار و غمها كمرنگ مي گردند... بدان كه براي من تويي معناي وسيع اين واژه ..... عزيز دلم ديگه كم كم انتظارم براي ديدن روي ماهت داره به پايان ميرسه براي ديدنت لحظه ها و روزها رو ورق ميزنم تا به تو كه تا الان يه حس غير قابل توصيف و بي نهايت شيرين در وجودم هستي برسم، خيلي هيجانزده و بيتابم و باورم نميشه كه تا پانزده روز ديگه خداي مهربونم يه روي جديدي از زندگيو قراره پيش روي من و سعيدم بزاره و قراره زندگيه دو نفره شيرينمون با وجود تو شيرين تر بشه از خداي مهربونم به خاطر وجود سعيدم ،عشقم و بعد بخاطر هديه گرانقدري چون تو كه به ما بخشيد تا ز...
28 دی 1392