ديانا ديانا ، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

پرنسس ديانا

دندان كوچولوي پرنسس ديانا مبارك

سلام مهربونم  يكي يكدونه قلبم ،بالاخره بعد از هشت ماه مرواريد كوچولو مثل يه غنچه از لثه نازت خود نمايي كرد و حسابي مارو خوشحال كرد اگه بدوني چقدر منتظر اين لحظه شيرين بودم ،هر روز با ليوان وقتي آب ميخوردي ميزدم به لثت تا ببينم تق تق صدا ميده و بالاخره دقيقأ روز پايان هشت ماهگيت اون صداي دلنشينو شنيدم و چقدر سوپرايز شدم  محكم بغلت كردم و بوسه بارونت كردم ، روز به روز بزرگتر ميشي و البته شيرينتر و دلبرتر،خيلي دوستت دارم من و بابايي با وجود تو خوشبخت ترين هستيم و خدا را سپاس بخاطر وجود پر بركت و شيرينت كه به ما هديه كرد 
24 شهريور 1393

هفت ماهگي عشقم ديانا

عشق دل ماماني ازاينكه دير به دير به وبلاگت سر ميزنم  منو ببخش واقعأ وقت كم ميارم و تمام وقتم با وجود تو فرشته كوچولو پرشده البته بايد اينو بگم كه تو اينقدر مهربونو و آرامش بخش هستي كه در كنار تو زندگي يه مزه و رنگ و بوي خاصي پيدا كرده كه با هيچ چيز ديگه اي تو دنياي به اين بزرگي قابل قياس نيست عاشقانه دوستت دارم  پرنسسم ورودت به اولين ماه رمضان زندگيت مبارك باشه اميدوارم هميشه سلامت و شاد ببينمت . عزيز دلم همش منتظرم تا مرواريدكوچولوتو ببينم مامان طوبي يك بار آش دندوني درست كرد ولي  هنوز دندون كوچولوي شما روي ماهشو نشونمون نداده و ما رو همچنان منتظر نگه داشته آخه بيشتر از يك ماهه شما حالتها و نشانه هاي دندون درا...
4 مرداد 1393

واكسن شش ماهگي پرنسسم

عزيز دلم ششمين ماهگرد تولدت مبارك  قربون معصوميت و آرامشتم كه بهم آرامش ميدي ،از خداي مهربونم سپاسگذارم كه فرشته اي همچون تو رو به من هديه داد و آغوشمو پر از عطر وجود پر بركت نوراني تو كرد خيلي خوشحالم كه تو رو دارم من با وجود تو تازه معني واقعي زندگي رو درك كردم تو براي من يعني زندگي واقعي يعني آرامش يعني عشق  با وجود تو لبريزم از محبت ،عشق،يه حس تازه كه شيرينترين و قشنگترين حس بعد از وجود باباييي تو زندگيمه خدا رو شكر ميكنم بخاطر وجود شما كه به زندگي من عطر جاودانگي زديد و من تا آخرين لحظه عمر وتا آخرين نفس سرمستم از عطروبوي وجود شما به بركت باري تعالي.   پرنسس ماماني امروز بعد از سه روز تاخير به سلامتي من و شماو بابايي...
17 خرداد 1393

پنج ماهگي پرنسسم

عزيز دل ماماني اول از همه ببخشيد بخاطر تاخيري كه داشتم اينقدر سرم با تو جيگرطلا گرم شده كه به بيشتر كارا نميرسم البته يه مشكل هم تو اپلود كردن عكسات و ريختنشون از موبايو تبلت و  ....تو كامپيوتر داشتم كه بابايي قول داده زودتر درستش كنه تا عكساي خوشكلتو برات بزارم  .عشق دل ماماني  هر چي ميگذره نازترو تو دل بروتر ميشي و حسابي دلبري ميكني ،واسه من كه انقدر برات ضعف ميرم قهقهه نميزني ولي واسه بچه ها كه كوچيكن مثل عسل اينقدر ذوق ميكني و قهقهه ميزني كه من واقعأ حسوديم ميشه قربون قهقهه هاتم عمرم .عزيزكم امروز يكم خرداد نودوسه  وشما ديروز اولين غذاي كمكيو نوش جان كردي (يك قاشق مرباخوري لعاب برنج) از اولين تجربم براي درست كردن ...
2 خرداد 1393

اولين عيد و چهارمين ماهگرد پرنسسم

از خدا دیگر هیچ نمیخواهم ، دیگر هیچ آرزویی ندارم ، رویایم را میخواستم که به آن رسیدم ، دنیا را میخواستم که آن را به دست آوردم ، رویایی که همان دنیای من است، و تویی که همان دنیای منی عزيزم ،يكي يك دونه قلبم ،شيريني زندگيم ،اولين عيد نوروزت مبارك و همچنين چهارمين ماهگرد ميلادت مبارك.........پرنسسم عيد امسالمون با وجود فرشته اي مثل تو يه جور ديگه بود ، شيرين مثل عسل ، تو ي تمام عمرم اين حس زيبايي كه عيد امسال داشتم تجربه نكرده بودم احساس ميكنم همه خوشي هاي قبل از بودنت كاذب بودن و الان حس واقعي خوشحاليو ميفهمم و چقدر شيرينه و دل چسب . خدا رو كرورها بار شكرگذارم كه تو رو دارم در كنار پدر مهربونت ، مطمئنم شما دو نفر هديه هاي گرانبهايي از طرف خد...
1 خرداد 1393

واكسن چهار ماهگي ني ني دخمليم

عشق دلم زمان به سرعت ميگذره و تو بزرگتر ميشي يه روزي ميرسه كه واسه خودت خانمي شدي و داري اين خاطراتو ميخوني اميدوارم هميشه همگي سلامت و خوشحال در كنار هم باشيم ؛امروز ٩٣/٠١/١٦ روز شنبه است ومن و بابايي و شما ساعت ٨/٥صبح رفتيم مركز بهداشت و واكسن چهارماهگيتو زديم زمان واكسنت دو روز پيش بود ولي متاسفانه به خاطر تعطيلات نوروز بهداشت تعطيل بود و واكسن زدن شما با دو روز تأخير انجام شد الهي ناراحتيتو نبينم اين دفعه بيشتر گريه كردي و نا آرام بودي   بابايي بغلت كرد و كلي نازونوازشت كرديم و قطره آستمينوفن بهت داديم تا كمي آروم شدي بعد بابايي مارو گذاشت خونه و رفت سركار ؛عزيزكم دلت شير ميخواست ولي چون پاتو تكان ميدادي و درد داشتي و گريه ميكردي...
1 خرداد 1393